مرد:یالا پاشو زن ازینجا میریم...

زن:با خوشحالی بلاخره قراره از این طویله ی پنجاه متری که رنگ افتاب رو نمیبینیم بریم؟!!ممنونم ازت

مرد:میریم یه جای خوب،نگهبانی و سرایداری یک باغ بیرون از شهر که بی شباهت به باغ وحش نیست!

زن:با ناراحتی اخه مرد تو که از صبح تا شب سرکاری من توی اون باغ با یک بچه تک و تنها...کمی ترسناک بنظر میاد...اگه این وسط صاحب باغ..‌

مرد:مهم نیست...مهم اینه که بابت اجاره خونه پولی پرداخت نمیکنم...راستی ازین به بعد کمتر بخورید اصلا فتوسنتز کنید....من از پراید قرمز خجالت میکشم میخام پژو پارس بخرم ...پژو پارس تیوفایو میفهمی؟!!!!

زن:کاملا میفهمم!!!

روسپیه شال قرمزه چکمه پوش ناگهان به روسپیه مو بلنده پاشنه سیگاری تغییر شکل میده..

یک شیشه هم ولنتینو روی خودت خالی کن شاید بوی گندت عالمو بر نداره!



تاريخ : دوشنبه سیزدهم دی ۱۴۰۰ | 16:33 | نویسنده : ناهید |

حاشیه ۱:برای کسیکه حتی یک ثانیه در حقم نیکی کرده باشه تا آخر عمر بدهکارم ،اصلا میشم غول چراغ جادو حتی اگرکه بعد ازون نیکی تا ابد بهم بدی بکنه و اما وای به روزگار کسیکه از ثانیه ی اول حضورش گه بزنه به زندگیم و یک فاجعه ی یازده ساله که چه عرض کنم مادام العمر رو رقم بزنه....

حاشیه ۲:من تیزم و برنده قیچیه اسم بنده وقتی دهن باز میکنم آشوبو آغاز میکنم...آشوب میفهمی؟!!!

حاشیه ی ۳:به هر طرف بچرخی از همون طرف میبرمت.زیاد نچرخ عشقم.



تاريخ : یکشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۰ | 16:15 | نویسنده : ناهید |
مثه یه گاو تو طویله فقط میخورم و میخابمو همونجام میرینم مدتهاس نه جایی رو دیدم نه کسی رو....به دید خیلیا بسیار زیباس تازه عروس بودن مثلا

او مای گاو



تاريخ : پنجشنبه پنجم آذر ۱۳۹۴ | 1:30 | نویسنده : ناهید |
چند سال پیش بود که میگفتن گذر زمان همه چیز رو درست میکنه!زمان گذشت دخترک دبیرستانی دیگه نه دبیرستانی بود و نه دخترک.زمان چیکار کرد؟زمان چی رو درست کرد؟تا اونجایی که  نیمه راه گفته میشد زمان همه چیز رو گرفت!دیگه با از دست رفتن همه چیز میشد که ادامه داد؟!میشد که ادامه نداد؟!



تاريخ : چهارشنبه سی ام مهر ۱۳۹۳ | 3:9 | نویسنده : ناهید |

 غمگینم!



تاريخ : شنبه نوزدهم اسفند ۱۳۹۱ | 15:53 | نویسنده : ناهید |
میان ما و زندگانی یک چیز گنگ ماند.

ما دیر آمدیم یا که زود؟هرچه بود به موقع نیامدیم

گذشت و همان بهتر که می گذرد...



تاريخ : دوشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ | 18:58 | نویسنده : ناهید |

...وبه همین سادگی باختم !




تاريخ : جمعه سوم خرداد ۱۳۸۷ | 2:44 | نویسنده : ناهید |
 

سهراب که میگفت زندگی زیباست کجاست؟!؟کجاست تا ببیند چگونه این زندگی زیبا را با تمام مخلفاتش یکجا بالا می آورم
او که میگفت تا شقایق هست زندگی باید کرد کجاست تا داغ شقایق را ببیند
سهراب مرد!شقایق پژمرد!
ومن سیب گندیده را به رهگذر خواهم داد.

 

 



تاريخ : شنبه بیست و نهم دی ۱۳۸۶ | 12:44 | نویسنده : ناهید |

من پشیمان نیستم
من به این تسلیم می اندیشم
این تسلیم درد آلود
من صلیب سرنوشتم را
بر فراز قتلگاه خویش بوسیدم

در خیابانهای سرد شب
جفت ها پیوسته با تردید
یکدیگر را ترک می گویند
در خیابانهای سرد شب
جز خداحافظ خداحافظ صدائی نیست

من پشیمان نیستم
قلب من گوئی در آنسوی زمان جاریست
زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد

خ د ا ح ا ف ظ


یک جهنم زیرکانه بهتر است از یک بهشت احمقانه



تاريخ : پنجشنبه پنجم مهر ۱۳۸۶ | 17:10 | نویسنده : ناهید |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.