در این شب های آشفته
خواب هم نمیبرد
مرا
هر شب نسیمی از یادت
آشفته میکند چشمهایم را
تا به خود می آیم
صبح شده
و بالش بالینم
خیس
میپرسم از خود
آیا دوباره
باران آمده
یا
حضور دزدکی تو
در خواب م
چشمان منتظرم را خیس کرده ؟؟
(ساناز)
آتشِ عشقی که به پا کردی
مرا می سوزاند
و تو را رسوا می کند
خاکسترهایش ...
(ساناز)
ماهِ زندگیِ من
کی رنگ میگیرد
کجا نفس میکشد
پرنده ی خیالِ من
روزهای خسته و
شب های دلشکسته
سر درگمم میانِ
این ابرهای پیوسته
بی تاب می شوم
خواب هم مرا نمی برد ...
(ساناز)
چاشنی زندگی ام این روزها
لک زدن دلم برای توست ...
(ساناز)