تولدت مبارک ...

جشن چشماتو گرفتم       تو حضور سبز رویا        آسمون غرق نگاهت

خونمون لبریز دریا           جشن چشماتو گرفتم    تو شب شادی یک ساز

زندگی مدیون چشمات      خاطره سرشار پرواز      جشنتو وقتی سرودم

پیش من فقط تو بودی      اما آخرای شعرم            رفتی و دیگه نموندی

 

کاش تو هم اینجا رو میخوندی ...

(( تولدت مبارک عزیزم ))

تولد ، تولد تولدش مبارک ...

عمو زنجیر باف ...

عمو زنجیر باف ؟؟؟؟؟

بله ...

زندگیمو بافتی ؟ کجا انداختی ؟؟؟

بله ... زندگیتو بافتم . پشت کوه انداختم

عمو زنجیر باف ...

حالا من چه کار کنم ؟؟؟ زندگیمو باختم

چه طوری پیداش کنم ؟؟؟؟؟

عزیزم ، هرچیزی راه داره ، چاه داره، یافتن ِ زندگیتَم راه داره ...

 

عمو زنجیر باف ...

با دلی به غم نشسته ، چشمی به انتظار مونده ، با راهی تاریک و گمگشته ...

بیا زندگیمو از نو بباف

من می خوام

دلی پُر زخنده ، چشمی به وصال رسیده ، راهی پُر از ستاره ...

 

عمو زنجیر باف

اگه زندگیمو بافتی

پشت کوه نندازی

تا من اونو پیدا کنم

زندگی از نو آغاز کنم ...

 

عمو زنجیر باف هستی ؟؟؟؟؟؟؟؟

بله ، من زندگیتو از اول خوب بافتم

اگه پشت کوه انداختم

تا تو راهشو پیدا کنی

تا بشی پرنده  ، پرواز کنی ...

تا بشی آب رونده ، دریا بشی ...

بشی ستاره در دل تاریکی شب

راه ِ زندگی رو تو روشن کنی

 

حالا راه ِ زندگی رو یافتی ؟؟؟؟

همگی پر ...

سنجاقک پَر ، زندگی پَر ، ساناز پَر

هیچگاه جا پایِ سنجاقک بَر خاک نمایان نمی شود

ولی مال من روی زندگیست

روی دیروز، روی امروز ...

 

سنجاقک پَر ...

سنجاقک نکند تو پرواز می کنی

که از تو رَدی نیست ...

 

ساناز پَر ...

من که پَر ندارم

به کجا پرواز کنم

اما یک روز تمام میشود

اینو بهت قول میدم

 

دلم از غربت سنجاقک پَر

د ِل ِ چه کسی پَر ، از غربت من ؟؟؟

 

سنجاقک منهم بازی

تو به پَر من به دنبال تو

تا جایی که خسته شویم

تا جایی که اثری از من نماند

تا جایی که

          زندگــــی پَر ، ســانـــاز پَر