عشق ...

عشقِ تو مثل خوره
می جَود تمام وجودم را
کی تمام شوم نمی دانم ...
 
  

(ساناز)

باران ...

رعایت میکنم
قافیه ی باران را
در شعرهایم
ببین ...
سطر سطرش خیس است 
  
(ساناز)

خاطرات ...

نمی دانم چند روز و چند ماه از آنروز گذشته است ، اما قَدِ برگهای یک درخت خاطره دارم و هر روز برگی دیگر از خاطره هایم را اینجا به شاخه ی درخت آویزان می کنم .
اما واهمه دارم از روزیکه درختم خزان زده شود و خاطره هایم زیر برگهای درخت دفن شوند و تو زیر سایه ی درخت باغچه ی همسایه مان خاطره ای جدید آغاز کنی ...
  

(ساناز)

دنیای بارانی من ...

دنیای من بارانیست
بهای با من بودن
خیس شدنِ چشمانم و شانه های توست ...
(ساناز)

خستگی هایم ...

هیس ، کمی آهسته تر
صدایت را بالا نبر
خستگی هایم دوباره بیدار میشوند...
(ساناز)