تنهای ِ تنهایم

حرفهایت را بیاور

و در گوش من زمزمه کن

غم درون چشمهایت را

فانوس کن

و سر در خانه د ِلَم

آویزان کن

که من

          تنهای  ِ  تنهایم

 

دلتنگیهایم را با خود ببر

تقسیم کن بین عشاق

که در تنهایی خود

بیاد ِ دلتنگیهای من باشند

که من

          تنهای  ِ  تنهایم

 

سنگینی بُغض ِ نبودنت را

با خود ببر

پهن کن روی دستهای نارون کهنسال

که مقاوم ایستاده است

در برابر باد ِ وحشی

که من

          تنهای  ِ  تنهایم

 

بیا و من را با خود ببر

امروز که برای بار دوم عاشق شده ام

امروز که طرد شده ام از دنیای لیلی

چرا که به خطاست دومین عشق

نمی دانم ...

شاید بار اول عاشق نبودم

یا که در عشقم استوار نبودم ...

 

بیا با خود مرا ببر

امروز که من

          تنهای  ِ  تنهایم

 

 

خزان ...

من پاییز را دوست دارم ...پاییز بهارمن است.. اما نه بهاری سبز که بهاری رنگارنگ.

پاییز فصل من است...فصل رویش. فصل شکفتن. خزان؛ بهار احساس است. بهار تنهایی. موسم رویش جوانه های احساس در ژرفنای اندیشه ای به وسعت دریا. رو به سوی پنجره فردا.

 و چه زیباست موسم برگریزان ! آن زمان که اسب سرکش احساس عنان از کف داده و بیقرار؛ عقل را به جولانگاه رزم می طلبد. چه شگفت انگیز است مصاف آب و آتش!

 

آنگاه که خش خش برگهای زرین به زیر پای عابران ؛نغمه محزون کلاغکهای سرو نشین ؛ صدای زوزه باد وزنده از لابلای تن نیمه عریان درختان؛ ملودی شاهکارترین سمفونی طبیعت را می نوازند ؛ شور و حرارتی وصف ناپذیر اندرون خسته ام را فرا می گیرد و در حالیکه چشمان غرق در شورم؛ نظارگر رقص برگهایی است که از فراز به فرود می رسند تا با خاموشی خود حیاتی دوباره به جسم بی جان تک درخت نارون باغچه حیاط پشتی دهند؛ حق حق گریه های دل امانم نمی دهد نه از این مرگ غریب که خود آغازی است بر این پایان عجیب-؛ که از شوق رستن و پرواز بر فراز حصار تنگ تن . آری من خزان را دوست دارم... من این رقص مرگ را دوست دارم ....من این هزار رنگی رادوست دارم ...من از فراسوی این سکوت ؛فریاد ها دارم...از پس این هیاهوی خزان و از رهگذر باد وزان به انتظار سکوت می نشینم. لب فروبسته و با زبان بی زبانی ؛همنوای مرغ دل شعر دفتر عشق را زمزمه می کنم...

 

تولد تولد تولدت مبارک

 

سلام ،

فقط میتونم بگم

    تولدت مبارک .......

ساناز عزیز - ۱۲ اردیبهشت ، سالروز تولدت رو بهت تبریک میگم ،

باور کن خیلی سعی کردم امشب یک متن خوب و قشنگ که در خور و شایسته تو و سالروز تولدت باشه رو اینجا بنویسم ، ولی باور کن نشد ، یعنی هیچی به ذهنم نرسید که بنویسم ،

تو همیشه به من لطف داشتی و من رو در هر شرایطی غافل گیر میکردی ،

اما من هیچگاه نتونستم محبت های تو رو پاسخگو باشم ،،،،،،

شرمنده .

امید که صد بهار سالم و تندرست باشی ...

 

یکسال از تاریخ ۲ اردیبهشت گذشت

همیشه از هر تاریخی یکسال باید بگذره تا ما جشن ِ اونو بگیریم . امروز هم یکسال از تاریخی که این وبلاگ رو راه انداختیم میگذره . اونروزها هر دو ما در بحران روحی بِسَر می بردیم که شاید این وب تونست تا مقداری ما رو اروم کنه حداقل برای من که اینطور بوده پس ارزش اینو داره که تو این روز تولدش رو بگیریم.

همیشه فکر می کنم که این وب تونسته تا حدود زیادی من رو تخلیه کنه و حرفهایی که نتونستم بزنم رو نوشتم و چقدر هم تاثیر داشته .

روز اولی که مصطفی پیشنهاد داد که بیا یه وبلاگ طراحی کنیم و به تشویق اون بود که این کار رو انجام دادیم و بهم قول دادیم تا هروقت که تونستیم هر روز اینجا باشیم ولی خوب همیشه دست ِ مشکلات از خواسنه هامون قویتر بوده و این باعث شده وبلاگمون مثل اون اوایل نباشه ولی من همیشه دوسش دارم و هیچوقت اینجارو با کسایی که بودن فراموش نمی کنم دوستایی مثل بوتیمار عزیزم که از روز اول بوده و هنوزم هست، هجرانم که همیشه حرفهای دل منو می نویسه ، الیاد عزیز که چند وقتیه با وب زیباش آشنا شدم ، سفیر مهربان که همیشه با بودنش باعث دلگرمیه و حضرت عشق که حضورش همیشه افتخاره و سجاد از سکوت شبانه که به من خیلی کمک کرد خیلی های دیگه که اومدن و رفتن و هستن ...

و از همه مهمتر مصطفی که باعث و بانی بوجود اومدن این وبلاگ بوده و بودنش در اینجا باعث پیشرفت و ترقی این وبلاگ شده و هروقت خواستم که مطلبی رو آپ کنم تصویری از اون در نوشته هام بوده و مثل اون موقع ها که قول داده همیشه باشه هست و بودنش رو خواهانم ...

اینجا همیشه یه بوی ِ خاص میده ، از اینجا بوی عشق را استشمام کردم که شاید هیچ وقت و هیچ کس نتونه درکش کنه چیزی که در من بوجود اومد و از بین نمیره ...

دلم میخواد اولین آهنگی که اینجا گذاشتم رو دوباره اینجا بذارم امیدوارم منو ببخشید

از همه بخاطر همه چیز ممنونم ...

پی نوشت  ۱: اولین مطلبی که اینجا آپ شد تکه های شکسته من بود اونم به انتخاب مصطفی

پی نوشت ۲ : اولین آهنگی که رو متن گذاشتم فریاد استاد محمدرضا شجریان بود اونم بخاطر مصطفی