پنجره ...

تـصــــویر تو
در پس پنجره ی خیسِ اتاقم
لـــــــرزان
در خاطره ام مانده است ...
کاش می بردی
خاطرهـــــایت را هم
این پنجره هر چند مات
تصویر تو را می خواهد ...
(ساناز)

عشق ...

عشقِ تو مثل خوره
می جَود تمام وجودم را
کی تمام شوم نمی دانم ...
 
  

(ساناز)

باران ...

رعایت میکنم
قافیه ی باران را
در شعرهایم
ببین ...
سطر سطرش خیس است 
  
(ساناز)

خاطرات ...

نمی دانم چند روز و چند ماه از آنروز گذشته است ، اما قَدِ برگهای یک درخت خاطره دارم و هر روز برگی دیگر از خاطره هایم را اینجا به شاخه ی درخت آویزان می کنم .
اما واهمه دارم از روزیکه درختم خزان زده شود و خاطره هایم زیر برگهای درخت دفن شوند و تو زیر سایه ی درخت باغچه ی همسایه مان خاطره ای جدید آغاز کنی ...
  

(ساناز)

دنیای بارانی من ...

دنیای من بارانیست
بهای با من بودن
خیس شدنِ چشمانم و شانه های توست ...
(ساناز)